ژواناژوانا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

دختر کوچولوی ما

مادرم ناب ترین شعر و غزل، روزت مبارک

مادر كه باشي، با تمام غصه ها و نگراني هايي كه در دل داري، فرزندت را با مهرباني در آغوش مي گيري و سرش را روي شانه هايت مي گذاري و آرام مي گويي، نگران مباش...همه چيز درست خواهد شد ... من برايت دعا مي كنم. مادر كه باشي، با تمام زخم هاي تنت مرهم دردهاي فرزندت مي شوي. مادر كه باشي، گرچه خودت از سپيده صبح تا آن وقت شب چيزي نخورده اي اما بهترين سفره را براي فرزند گرسنه ات مي چيني. مادر كه باشي، لبخند بر لب در برابر سختي هاي روزگار سكوت مي كني، اما تمام هستي ات را مي گذاري تا يك لحظه فرزندت را شاد ببيني. مادر كه باشي، با تمام خستگي هاي تنت بستري براي آرامش فرزندت مي شوي. مادر كه باشي، بهشت...
23 ارديبهشت 1391

دومین مسافرت به شمال اینار به چالوس

امروز 13/2/91 هستش که با دخترم راهی مسافرت شدیم. تو ماشین که بیشتر خواب بود. ولی خب کلاً خسته شده بود. مخص.صاً که گاهی به ترافیک هم میخوردیم. اما در کل بهش خوش میگذشت. با نگاه متعجبش مدام اطرافش رو زیره نظر داشت. هر چیزی براش جالب میومد، وقتی کنار دریا بردمش میترسید نزدیک بشه چون کلاً با آب بازی میونه خوبی نداره. هوا هم عالی بود، منظره ویلا هم بی نظیر بود. دست بابایی درد نکنه که همه کار کرد که به ما خوش بگذره. ...
17 ارديبهشت 1391

تولد مامانی و اولین سال حضوره دختره نازم

امروز 2/2/1391 و روزه تولده مامانیه. پارسال این موقع تو عضوی از وجود من بودی ولی امسال ماشالله واسه خودت خانومی شدی. دختره خوبم انقدر خوشحالم که در همچین روزی کنارمی که خدا میدونه. ممنون از خدای مهربون به خاطر هدیه با ارزشش. دلم میخواد همیشه کنارم بمونی....... امروز از خواسته هام یا بهتر بگم از نیاز هام برات مینویسم تا فردا که بزرگ شدی و منه محتاج به تو محتاج تر شدم بدونی چه قدر بهت نیاز دارم. امروز که من جوانم و هنوز لرزش بر دستانم ننشسته ساعتها تو را در آغوشم خواهم گرفت تا آن زمان که ناتوان از در آغوش کشیدنت شدم حسرتت بر دلم نماند...... در دلم وقتی داشتم شمع های عمر از دست داده ام را یکی یکی  به دست باد میسپاردم جز ...
2 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

مادامی که این اطفال کنارت هستند تا میتوانی دوستشان بدار، خود را فراموش کن و به ایشان خدمت نما. شفقت فراوان خود را از آنها دریغ مدار، مادام که این موهبت با توست قدرش را بدان و نگذار هیچ یک از رفتار کودکانه آنها بدون قدردانی بماند. این شادمانی که اکنون در دستان توست مدت زیادی نخواهد ماند. این دستان نرم و کوچکی که در دستان تو آشیانه دارد در حالی که در آفتاب قدم میزنی همیشه با تو نخواهد بود، همین گونه این پاهای کوچکی که در کنارت میدوند و یا صداهای مشتاقی که بدون وقفه تو را میخواند تا ابد نیستند. این صورت های قابل اعتماد که به تو توجه میکنند، یا بازووان کوچکی که بر گردن تو حلقه میشوند و لبان نرمی که بر روی گونه های تو فشار می آورند دائمی نیس...
17 فروردين 1391

ژوانا و اولین جلوسش بر کالاسکه

امروز پنجشنبه 17 فروردینه که بعد از ظهر ژوانا خانوم رو گذاشتیم تو کالاسکه و بردیمش پارک. این اولین باری بود که این اتفاق میوفتاد واسه همین خواستم با ثبت این خاطره اولین هات کاملتر بشه مامانی. ...
17 فروردين 1391